شبکه یک - 8 مرداد 1400

" غدیر " ، به تفسیر امام هادی ع( مقدمه ای بر زیارت غدیریه )

درآستانه عید ولایت امیرالمومنین ع _ مشهد_ ۱۴۰۰

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام می‌کنم محضر برادران و خواهران عزیز، تبریک عرض می‌کنم هم میلاد مبارک امام هادی(ع) و هم عید سعید غدیر را و بطور خاص به شما برادران و خواهران عزیز، پزشک و پرستار و کادر بهداشت خسته نباشید باید گفت با خدماتی که به مردم می‌رسانید بخصوص در این وضعیت کرونایی. از امام هادی(ع) آغاز کنیم و به سمت غدیر و امیرالمؤمنین(ع) برویم. دوستان می‌دانند یک زیارت غدیریه داریم از امام هادی(ع) که خیلی زیارتنامه بسیار مهمی است یک مانیفست است هم به لحاظ عقیدتی کلامی و هم به لحاظ سیاسی تاریخی. پر از مضمون و محتواست و مربوط به وقتی است که معتصم با ظاهر محترمانه امام هادی(ع) را بازداشت می‌کند که آن هم غیر محترمانه شد. ایشان را بازداشت می‌کنند و از مدینه ایشان را به سامرا می‌آورند که پایتخت خلافت بنی‌عباس بود که آن موقع خلافت اسلامی بزرگترین ابرقدرت جهان بود و از ناحیه ایشان احساس خطر می‌کند و ایشان را بازداشت می‌کنند و از مدینه به سامرا می‌آورند در مسیر که دارند می‌آیند اتفاقاً امام هادی(ع) روز عید غدیر در نجف بودند حالا یا اتفاقاً بود یا تنظیم کرده بودند روز عید غدیر امام هادی(ع) به زیارت امیرالمؤمنین می‌روند و بر سر مزار ایشان این زیارتنامه را می‌خوانند و خطاب به امیرالمؤمنین(ع) یک دوره فشرده تحلیل تاریخ سیاسی و عقیدتی اسلام و شیعه را بیان می‌کنند و بعد هم ادامه مسیر ایشان را به عراق و سامرا می‌روند و ایشان آن‌جا بازدداشت هستند در زندان حبس و حصر تا همان‌جا هم تحمل‌شان نمی‌کنند و بعد ایشان را به شهادت می‌رسانند من حالا انشاءالله می‌خواهم در این فرصت به مناسبت میلاد امام هادی(ع) و عید غدیر به بعضی از فرازهای این متن اشاره کنم که ادای احترام به هر دو بزرگوار است. امام هادی(ع) جزو ائمه مجهول‌القدر و ناشناخته حتی برای شیعه هستند کار بزرگی که ایشان کردند به لحاظ هم اعتقادی و ایمانی و هم به لحاظ ارائه آموزه‌های اخلاقی- معنوی در سبک زندگی و هم به لحاظ سلوک سیاسی فوق‌العاده مهم است و درس‌آموز است. فرمایشی از امام هادی(ع) نقل شده که فرمودند شیعه ما چهار عید دارد در هر چهار مورد باید حساس باشد و کارکرد این جشن گرفتن و عید گرفتن را بداند همه جای دنیا همه اقوام و ملت‌ها جشن دارند و اما این که این جشن اولاً توجیه منطقی و فلسفی داشته باشد که برای چه جشن می‌گیریم و از چه خوشحالیم؟ یعنی جنبه این شادی یک منطقی داشته باشد و بعد نسبت آن با حقوق بشر، حقوق انسان و اخلاقی اجتماعی روشن باشد این خیلی مهم است جشن‌ها و اعیاد اسلامی و آنچه که امام هادی(ع) به آن اشاره می‌فرمایند قطعاً شادی است و ایام جشن و شیرینی و تبریک است ولی چرا؟ همه ملت‌ها آداب و رسوم، جشن‌هایی دارند بخشی از جشن‌ها را بروید ببینید بین ماها هست جاهای دیگر هم هست که اصلاً این جشن فلسفه ندارد یا فلسفه آن معلوم نیست یا فلسفه مسخره‌ای دارد و بر اساس خرافات است و بر اساس توهین به یک قوم و نژاد دیگری است جشن یک یادبود یک ستمی است که در تاریخ شده و از این قبیل. امام هادی(ع) می‌فرمایند که ما چهار عید داریم، عید فطر، عید قربان و عید غدیر و این جمعه، می‌فرمایند هر هفته ما عید داریم روز جمعه هر هفته عید است و جشن جمعه، منتهی این عید با عبادت ، با بازنگری در هفته گذشته، آماده شدن برای سلوک درست الهی در هفته آینده، دید و بازدید، جمعه رسیدگی به محرومین، گرفتاران، فقرا و... یعنی هر جمعه عید بازسازی شخص و فرد و خانواده و جامعه است و عید غدیر که عید ولایت و عید حفاظت از اسلام اصیل و دست نخورده است. خواستم این را بگویم عید و جشن منطق آن این است. عید و جشن در منطق اسلامی و منطق امام هادی(ع) برای غفلت و فساد و ظلم و خرافات، این‌ها جشن ندارد این عید، عید انسانیت است هم بهجت و شادی انسانی، و اجتماعی، و هم خروجی آن به لحاظ معنوی و مادی به نفع انسان و به نفع جامعه باشد. یک تعبیر دیگر به نفع امام هادی(ع) عرض بکنم و بعد آن زیارت را عرض کنیم ایشان میفرمودند که مبنای کار مؤمن چه در مسائل شخصی و خانوادگی و چه مسائل اجتماعی و سیاسی،‌ مبنا بر اساس شخصی و روانشناسی خشونت نیست ما حتی اگر با کسانی مخالف هستیم با انگیزه‌های شخصی خشم و خشونت درگیر نمی‌شویم فرمودند چه در مناسبات شخصی و خانوادگی و صنفی و اجتماعی و چه در موضع‌گیری‌های سیاسی حواس‌مان باشد امام هادی(ع) فرمود مبنای کار ما غضب نیست این‌طور نیست که کنترل خودمان را در مسائل شخصی یا اجتماعی، سیاسی، خانوادگی از دست می‌دهیم کنترل‌مان را از دست بدهیم و هر کاری بتوانیم بکنیم هرچه از دست‌مان بیاید بکنیم هرچه در دهان‌مان بیاید بگوییم خب امثال بنده این گرفتاری را داریم وقتی از یک چیزی عصبانی می‌شویم بر اساس غریزه خشم و عصبانیت هم حرف می‌زنیم هم فحش می‌دهیم و هم عمل می‌کنیم در مسائل سیاسی و اجتماعی هم همین‌طور. در حالی که روایتی من از حضرت امیر(ع) دیدم با این مضمون که ما می‌جنگیدیم بدون کینه. ما کینه شخصی با هیچ کس نداشتیم حتی با آن کسی که با ما می‌جنگید ما با آن شخص نمی‌خواستیم او را نابود کنیم ما می‌خواستیم او نجات پیدا کند ما به رستگاری دشمن‌مان هم می‌اندیشیدیم ما بدون کینه شخصی جنگیدیم برای حق نه برای انتقام شخصی. امام هادی(ع) می‌فرمایند بر اساس خشم عمل نکنید و نمی‌کنیم چون اگر این خشم در برابر قوی‌تر از خودت است که علامت عجز توست ضعیف و بیچاره‌ای، نمی‌توانی حریف طرف بشوی شروع به فحش دادن و داد و هوار می‌کنی. اگر از تو ضعیف‌تر است و داری بر اساس خشم و خشونت با او رفتار می‌کنی این علامت پوچی خودت است این نشان می‌دهد ناجوانمردی. این قابل ملامت است این کار پستی است که آدم با کسانی که از خودش ضعیف‌تر است درگیر شود و بخواهد به این‌ها ضربه بزند و از این‌ها انتقام بگیرد زورت به قوی‌تر نمی‌رسد در برابر او یک نوع غضب و خشم نشان می‌دهی زورت به او می‌رسد در برابر یک دلیل هر دو خشم غلط است. امام هادی(ع) فرمودند آن علامت عجز است این هم علامت پستی است. فرمودند ما بدون خشم شخصی باید عمل کنیم مبنا داریم این منکر است، بی‌عدالتی است، فساد است ما باید با آن مبارزه کنیم ما انگیزه شخصی و مادی نداریم و نباید داشته باشیم. ببینید هر کدام از این‌ها اگر باشد آمار طلاق و آمار پروندة دعواها در دادگاه‌ها، آمار خشم و خشونت، آمار بسیاری از مسائل چقدر پایین می‌آید؟ این اگر در روابط بین‌الملل حاکم باشد ما دیگر جنگ و تجاوز و اشغال‌گری نخواهیم داشت و فرمودند نسبت به ظلم و بی‌عدالتی، تجاوز به حقوق یکدیگر باز چه در مناسبات فردی و خانوادگی و بازار، اقتصاد و چه در مناسبات اجتماعی، سیاسی، حکومتی در سطح ملی و چه در سطح روابط بین‌الملل، امام هادی(ع) فرمودند مراقب باشید وقتی حق و ناحق می‌شود بی‌عدالتی می‌شود فکر نکنید که اتفاق خاصی نیفتاده و فقط شما یک گناهی کردید آن هم در آخرت. نه همین‌جا آثار آن از همین جا شروع می‌شود. فرمودند: «العقوق» انواع بی‌عدالتی‌ها و حق‌کشی‌ها و ستم‌ها آثاری دارد در همان خانواده و در همان جامعه و در همین جهان امروز، جهان معاصر، و آن چیست؟ «الْعُقُوقُ یُعْقِبُ الْقِلَّةَ وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّةِ» بی‌عدالتی دو ثمرة فوری اجتماعی دارد یکی مشکلات و گرفتاری‌های اقتصادی و فقر، کم می‌آوری. و دوم ذلّت. ذلیل می‌شوی. یعنی بی‌عدالتی چرا گناه است؟ برای این که این آثار را دارد. فرمودند وقتی حقوق همدیگر را در بازار، خریدار و فروشنده، مالک و مستأجر، استاد و شاگرد، طبیب و مریض، حقوق همدیگر را رعایت نمی‌کنند، والدین و فرزندان، زن و شوهر، در اصناف مختلف، وقتی حقوق همدیگر را رعایت نمی‌کنید هرچه می‌دوی می‌بینی گرفتار قلّت و ذلّت هستی. در سطح اجتماعی همین‌طور. ملّتی که حق سر آن نمی‌شود گرفتار است. در سطح بین‌الملل همین‌طور. فرمودند در برابر ظلم بین‌الملل هم باید بایستید چون این ظلم و ستم و بی‌عدالتی جهانی این باعث شده که اکثریت جوامع و ملت‌های بشری گرفتار فقر هستند و ذلیل شدند عزّت خودشان را از دست دادند اکثر ملّت‌ها در دنیا توسری‌خور هستند و دارند غارت می‌شوند فرمودند منشأ این قلّت و ذلّت نفی عدالت است. این‌قدر مسئله عدالت و عدالتخواهی مهم است اگر می‌خواهید ذلیل نباشید و اگر می‌خواهید بشر رفاه نسبی و زندگی شرافتمندانه داشته باشد اولاً باید هرکس دستش به دیگری می‌رسد خودش ستم نکند و کلاه دیگری را برندارد و ثانیاً جلوی بی‌عدالتی بایستید.

آخرین روایتی که از امام هادی(ع) عرض می‌کنم و این هم نقطه ضعف دیگری است در زندگی ما و کل بشر، امام هادی(ع) فرمودند هر شخص یا دستگاه یا سیستمی که خودپسند است و به وضع موجود قانع می‌شود می‌گوید ما عیبی نداریم انتقاد نکنید ما اشکالی نداریم همین که هست خوب است ما ته و پایان تاریخیم! وضع ما درست است! فرمودند این از خود راضی بودن و خود را مرکز عالم دیدن، این استکبار، این عُجب چه در مناسبات شخصی و چه در مناسبات اجتماعی، چه شخص و چه خانوادگی، چه طبقاتی در سطح سیاسی کل کشور و چه در سطح جهان، فرمودند این سه‌تا اثر به لحاظ تربیتی و شخصی و اجتماعی دارد همین‌جا در دنیا، علاوه بر آثار آن در آخرت همین‌جا سه تا اثر دارد اجازه نمی‌دهد شما رشد علمی داشته باشید چون وقتی گفتیم من دانای کل هستم ما دانشمندیم همه چیز را می‌دانیم معنی آن چیست؟ معنی آن این است که دیگر توقف! دیگر چیزی نیست که بیاموزی! امام هادی(ع) فرمودند هر شخص یا هر ملتی و هر تشکیلاتی که بگوید از نظر علمی ما ته خط رسیدیم چیز خاصی نیست که ما ندانیم ما همه چیز را می‌دانیم این اول بدبختی و سقوط شماست این اجازه نمی‌دهد که شعور شما رشد کند شما را جاهل و محدود و آسیب‌پذیر نگه می‌دارد و وقتی می‌فهمی چیزی نمی‌فهمی که دیگر دیر شده است بنابراین همواره به دنبال دانستن هرچه بیشتر، یعنی مرزهای علم را در همه عرصه‌ها، مادی، معنوی، شخصی، اجتماعی عبور کنید و هیچ وقت متوقف نشوید. فرمودند ولی وقتی که از خودتان راضی هستید چه شخص چه یک سیستم، دنبال دانستن بیشتر نیستی، انتقاد نمی‌پذیری، درجا می‌زنی، فرو می‌روی، عقب می‌مانی، این یک.

دوم، باعث می‌شود که کم‌کم ناسپاسی کنید کسی که، تشکیلاتی که، مدیریتی که خودش را کاردرست می‌داند و مدام در پی این نیست که مدام اشکالات خودش را ببیند و خودش را اصلاح کند رشد کند و انتقاد بپذیرد، این اولاً ناسپاس می‌شود یعنی نه از خدا و نه از خلق، از هیچ کس چیزی را نمی‌پذیرد تشکر از کسی نمی‌کند خودش را صاحب و مالک همه چیز می‌داند و بعد کم‌کم به سمت انکار حق می‌رود این خیلی مهم است یعنی کم‌کم می‌فهمد حق چیست لجاجت می‌کند. نه این که نمی‌داند گاهی می‌بینید که در دعواها و مصالح شخصی خودمان هم یک چیزی می‌فهمیم که غلط است باز می‌گوییم. می‌دانیم که او دارد درست می‌گوید می‌گوییم باشد درست و غلط مهم نیست مهم این است که او می‌گوید یا من می‌گویم؟ این فرمایش دیگر امام هادی است که فرمودند اگر می‌خواهید سقوط نکنید، درجا نزنید، ‌متوقف نشوید، عقب نمانید، در دنده انکار حق نیفتید،‌ زبان‌تان حرف حق می‌زند ولی جبهه عملی‌تان کم‌کم در جبهه ضد حق قرار می‌گیرد فرمودند همواره خودتان را مورد سؤال قرار بدهید، خودتان را بازخواست کنید، نقد کنید و به دنبال تکامل دائمی باشید.

و اما این زیارت غدیریه امام هادی(ع) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) از این جهت هم فوق‌العاده مهم است که صفات و خصلت‌های توحیدی است که در شخص علی‌بن‌ابیطالب(ع) به عنوان شاگرد اول مدرسه پیامبر اکرم(ص) آخرین پیامبر یادآوری می‌کند و این‌ها را می‌شمارد. در مقاطع مختلف توضیح می‌دهند که علی تو کیستی و آن‌ها که در مقاطع مختلف با تو درآفتادند آن‌ها که بودند و چه کردند و بعد هر کدام از اینها شاخصی برای الآن می‌شود یعنی بیش از 30 آیه راجع به بعضی از صفاتی که حضرت امیر(ع) در این زیارت به کار رفته است بیش از 30 آیه قرآن است که در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل شده است که این‌ها در قرآن کریم آمده، راجع به علی این‌ها را یادآوری می‌کنند. آیه لیله‌المبیت آن شبی که حضرت امیر(ع) در رختخواب پیامبر اکرم(ص) خوابیدند که قرار است بیایند حضرت پیامبر(ص) را ترور کنند و ایشان مخفیانه از مکه فرمان آمد که خارج شوید و امیرالمؤمنین به جای ایشان برای شهادت خوابید. آیه نازل شد در مورد آن آیه تبلیغ که بحث غدیر است که پیامبر فرمودند سه بار جبرئیل بر من نازل شد که مسئله ولایت علی را بگو و من هر سه بار، و هر بار که تصمیم قطعی داشتم از خداوند متعال اطاعت کنم و بگویم اما هر بار محاسباتی و واقعیاتی جلوی چشم من می‌آمد که من نگران بودم که بگویم و بعد یک عده‌ای زیر اصل اسلام بزنند نه این که نگران خودم بودم بلکه نگران مکتب بودم و نهضت که پس از من بماند یا نماند؟ و نگران علی بودم که وقتی این حرف گفته شود این‌ها یعنی دشمنی‌ها و آیه ولایت و آیات دیگری است. بیش از 30 آیه، و احادیث متعددی که شیعه و سنی از پیامبر اکرم نقل کردند تعابیری که پیامبر در مورد علی(ع) به کار بردند در این زیارتنامه آمده و یک دوره فداکاری‌های علی و رشادت‌هایش و خدمات بزرگ علی به اسلام و به انسان و قرآن و به نهضت بود که تو کجا بودی در جنگ بدر؟ در احزاب؟ در احد؟ بعد می‌آیند به درگیری‌های پس از پیامبر می‌رسند و بعد به زمان خلافت امیرالمؤمنین(ع) و صفین و نهروان و شهادت عمار می‌رسد و بعد تا کربلا می‌رود و امام هادی(ع) به خودشان می‌رسانند و می‌گویند این همان خط است و این خط تا آخر ادامه دارد. این‌هایی که می‌گویند دوقطبی نکنید، دو قطبی نمی‌کنیم دوقطبی هست. عدل و ظلم دوقطبی است، توحید و شرک دوقطبی است منتهی دوقطبی‌های احمقانه و ظالمانه نباید باشد یعنی دعواهای مفت و نادرست آن دوقطبی‌ها غلط است، جنگ قدرت، جنگ ثروت، جنگ ریاست، این‌ها باطل است دو طرف آن جهنمی است اما موضع گرفتن و درگیر شدن با باطل و ستم و شرک این که دوقطبی کردن نیست کار انبیاء همین است خود خدا این کار را کرده و دوقطبی از هابیل و قابیل شروع شد و تا قیام آخرالزمان عالم دوقطبی است،‌ ظالم و مظلوم است بله اگر یک جهانی بدون ظالم شد آن وقت دیگر دو قطبی نیست ولی وقتی می‌گویید دوقطبی نکنید یعنی بگذار آن ظلمش را بکند تو مقاومت نکن که یک قطبی بشود قطب ظلم بشود. بله یک قطبی در یک صورت و آن که قطب، آن قطبی که حاکم می‌شود قطب عدالت و صلح باشد در سطح جهان اتفاق خواهد افتاد و ما هم منتظر آن روز هستیم و آماده آن روز هستیم منتظر ننشستیم منتظر ایستاده‌ایم و باید بایستیم این فرق انتظار شیعه لندنی با انتظار شیعه علوی است او به انتظار می‌نشیند و این به انتظار می‌ایستد. یعنی اقدام می‌کند برای خودش وظیفه تعریف می‌کند او تنبلی را تئوریزه و توجیه می‌کند. از جمله اشاراتی که به شخصیت امیرالمؤمنین در این زیارت هست و در منابع شیعه و سنی آمده است. من به آنچه که راجع به امیرالمؤمنین(ع) رسیده بحث تعصب شیعه روی یک شخص به دلایل فرقه‌ای، صنفی، قومیتی و این چیزها نیست حالا این ابن‌تیمیه که شیخ‌الاسلام وهابی‌هاست می‌گوید که مشرکین و کفّار برای این که کینه اسلام داشتند و زورشان به اسلام نرسید وارد اسلام شدند این‌ها شیعه و رافضی را برای انتقام از اسلام راه انداختند. خیلی از اشاره‌ها هم به ایرانی‌ها و ایران است چون مرکز شیعه به لحاظ سیاسی و اجتماعی ایران و عراق بود شروع آن مدینه بود ولی عملاً در عراق و ایران و یمن در تمام این هزار و خورده‌ای سال، این‌ها عمدتاً مرکز مبارزات شیعه بودند این حرف را می‌زد. خب احترامی که همه نه تنها شیعه، احترامی که همه مسلمین برای امیرالمؤمنین(ع) قائل هستند احترامی که همه بشریت، هرکس از علی می‌شنود در برابر علی(ع) به احترام علی از جا بلند می‌شود. هر دین و مذهبی داشته باشد. چقدر کتاب غیر مسلمین در این باب نوشتند حتی اسلام را قبول ندارند تشیع را قبول ندارد قرآن را کتاب خدا نمی‌دانند،‌ مسلمان نیستند ولی راجع به شخص پیامبر و شخص امیرالمؤمنین وقتی می‌شنوند احترام می‌گذارند، من در بتخانه در هند، نایب‌الزیاره شما بودم مرتاض بت‌تراش هندی یک چند دقیقه راجع به پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) با او صحبت کردم گفت این‌طور که می‌گویی محمد و علی از خدایان هستند این‌ها پس جزو خدایان هستند یعنی هرکس کافی است این‌ها را معرفی کند که کی بودند و چه گفتند و چه کردند؟ کسی نمی‌تواند منطقاً و فطرتاً مخالفتی بکند. خب علی کیست؟ علی تنها کسی است که افتخار دارد از 5 – 6 سالگی در آغوش پیامبر و در خانه پیامبر(ص) بزرگ و تربیت شده است اصلاً عملاً پدر علی، پیامبر اکرم(ص) است از 5 – 6 سالگی در خانه پیامبر(ص) کودک بوده و در آغوش پیامبر(ص) بوده است نزدیک‌ترین شخص به پیامبر اکرم(ص) بوده است. اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد و اولین کسی که پس از پیامبر(ص) نماز گزارد و آخرین کسی که با پیامبر(ص) بود و ایشان پیامبر(ص) را غسل داد و در قبر گذاشتند نزدیک‌ترین شخص به او، حتی از زبان کسانی که با امیرالمؤمنین یک خورده بحث‌هایی هم داشتند مثلاً از جناب عایشه سؤال می‌کنند چه کسی را پیامبر اکرم(ص) از همه مسلمین و اصحاب و بستگان بیشتر دوست می‌داشت؟ عایشه می‌گوید فاطمه و شوهرش را، این دوتا را. در منابع اهل سنت می‌گویند بله ما قبول داریم اولین مسلمان علی بوده، ولی خب آن موقع ایشان کودک بوده چون در بعضی منابع می‌گویند علی 12 ساله بوده، بعضی‌ها 15 سال گفتند و بعضی‌ها هم گفتند 8 – 9 سال‌شان بوده است. و لذا از این جهت می‌گویند که این اولین مسلمان بوده ولی خیلی چیز نبوده، در حالی که پیامبر اکرم(ص) همان موقع که ایشان کودک است آن تعابیر را درباره ایشان دارد با تک‌تک افرادی که از نزدیکان می‌شناختند، پیامبر(ص) صحبت کردند اولین کس با علی است، وقتی به پیامبر وحی شده و آمدند انس بن مالک که خیلی در محضر پیامبر(ص) بود و در غدیر هم علی(ع) تبریک گفت ولی بعد از پیامبر(ص) به دلایلی این‌ها خیلی‌ها بودند که تبریک گفتند ولی بعداً کم‌کم زیر آن زدند یا توجیه کردند و گفتند بله درست است حالا دیگر نمی‌شود، خود ایشان می‌گوید دوشنبه‌ای بود که برای نخستین بار به پیامبر(ص) وحی شده است و سه شنبه علی(ع) ایمان آورد. اولین شخص او بود و بعد جناب خدیجه(س) ام‌المؤمنین مادر اهل بیت(ع) و تا مدتها فقط ما دو نفر بودیم پیامبر(ص) علی(ع) را که ما می‌گوییم کودک بود متوسط 10- 12 سال نشاندند و با او صحبت کردند اصول و کلیات اسلام را به علی عرضه کردند به او دستور ندادند که به من ایمان بیاور، گفتند قضیه این است علی گوش داده، و پذیرفته است یعنی پیامبر برای امیرالمؤمنین استدلال کردند و ایشان پذیرفت و همان موقع که کودک است قرآن می‌فرماید «آنذر عشیرتک الاقربین» ابتدا دعوت را از نزدیکان و بستگان تو و خانواده‌ات شروع کن، همه را که دعوت می‌کنند و می‌گویند که تاکنون از من دروغی شنیده‌اید؟ تا حالا از من حرف مفتی شنیده‌اید؟ نه. از تو جز صداقت و امانت و کرامت نمی‌شناسیم. فرمود امروز می‌خواهم چیزی به شما بگویم که همان محمد دارد به شما می‌گوید. چون پیامبر اکرم(ص) قبل از بعثت هنوز پیامبر نشده مشهور به محمد امین بوده است. هنوز پیغمبر نشده، بعثت و وحی نبوده، کل این بزرگان و مشرکین مکه،‌ همه پیغمبر اکرم را که یک جوانی بود به عنوان یک جوان 25- 30 ساله، به عنوان جوان مورد اعتماد، عقل کل، مورد اعتماد همه قبایل، انسانی ساده، درستکار و امانتدار می‌شناختند یعنی پیامبر از قبل از پیامبری شخصیت اخلاقی خودش را نشان داده است. دروغی کسی از او نشنیده است ولی وقتی این قضیه را مطرح می‌کنند که این پیام خداوند است آن وقت شروع می‌کنند. بعضی همان اول مسخره می‌کنند که خدا با تو حرف زده؟ تو با بقیه چه فرقی داری؟تو خیلی ثروتمندی؟ قدرتمندی؟ زیور آلات و طلا و نقره داری؟ گردنت کلفت‌تر از ماست؟ خدا با تو آمده حرف زده؟ فرشته‌هایش را نشان بده ببینیم چطوری تو می‌بینی ما نمی‌بینیم؟ این صدایی که می‌گویی چطور تو می‌شنوی ما نمی‌شنویم؟ زده به سرت؟ دیوانه شدی؟ آدم این‌قدر پسر باشخصیت همه قبولت داشتند تو هم به سرت زد؟ مجنون شدی؟ شاعر شدی؟ خب یک عده‌ای هم گفتند خیلی خب ما خدایت را قبول داریم حالا ما خدایان داریم تو خدا داریم حالا یک جوری این‌ها را با هم جمع می‌کنیم، ولی گفت دیگر نباید زور بگویید، دیگر حق ندارید دختران را زنده‌بگور کنید، حق ندارید اموال دیگران را غارت کنید، حق ندارید روابط نامشروع با هم داشته باشید، حق ندارید دروغ بگویید. گفتند نه ما خدا و خدایان را هرچه بگویی قبول داریم ولی این‌ها دیگر بیخود است! به سبک زندگی ما کاری نداشته باش. خیلی خب ما به خدا احترام می‌گذاریم ولی بخواهی سبک زندگی‌مان را زیر و رو کنی؟ یک عده هم این‌جا نپذیرفتند. بعد پیامبر(ص) خوب اسلام را توضیح داده بعد می‌گوید کدامیک از شما به من ملحق می‌شوید و به من ایمان می‌آورید و زیر پرچم توحید و عدالت می‌آیید؟ هیچ کس بلند نشد، علی بچه 10- 12 ساله بلند شد و گفت من. بعد فامیل او را دست انداختند. چون پیامبر گفت نخستین کسی که آری بگوید همان کسی است که وزیر من، دستیار من، یار من و خلیفه من پس از من است. از همان جا دارند علی را معرفی می‌کنند. می‌دانستند که علی بلند می‌شود ولی آن‌ها نه. بعد که علی بلند شد فامیل پیامبر(ص) عمو و ابولهب همه مسخره کردند و گفتند خب خودش که رئیس کل شد خلیفه‌اش هم که معلوم شد یک آقازاده بچه است. حالا خودت و نماینده‌ات بلند شویم برویم! تو شدی نماینده خدا، این هم که شده معاون تو، بچه ده ساله. مبارک است! خب پا شویم برویم ناهارمان را خوردیم بلند شویم برویم. مسخره کردند. همان‌جا این تعبیر را در مورد علی به کار می‌برد این‌هایی که دارم می‌گویم مضمون آن چیزی است که از جمله این‌ها در زیارتنامه غدیریة امام هادی(ع) یادآوری می‌شود که علی در همان کودکی چنان بلوغ فکری و شجاعت اخلاقی دارد که با استدلال می‌پذیرد و با شجاعت بلند می‌شود. شما تصور کنید آن جلسه را، الآن فرض کنید فامیل‌هایتان جمع شدند فامیل‌تان یک آدمی است که از همه درست‌تر و خوب‌تر است بعد بلند می‌شود می‌گوید من از طرف خدا دارم با شما حرف می‌زنم. زندگی‌تان را تغییر بدهید بعد هم هرکس من را باور کند و ایمان بیاورد خلیفه و جانشین من است بعد همه نشستند دارند نگاه می‌کنند یک دفعه یک بچه ده ساله بلند می‌شود می‌گوید من. بعد فامیل می‌گوید معاونش را هم پیدا کرد! خیلی خب با همدیگر بروید آقای رئیس و آقای خلیفه، ناهار بخوریم برویم این‌جا بچه‌بازی است! بعد علی با شجاعت بلند می‌شود وسط جمعیت و رو به جمعیت می‌گوید من دفاع می‌کنم من این حرف را قبول دارم. این‌هایی که می‌گویم در منابع اهل سنت هم هست فقط منابع شیعی نیست داریم از منابع اهل سنت می‌گوییم. تنها کسی که پیامبر(ص) او را برادر خود خواند و وصیّ خود خواند علی بود. کسی که پیامبر با او پیمان برادری بست. ببینید این خیلی جالب است پیامبر(ص) به مکه آمده، مهاجرین به مدینه آمدند فضایل قبیله‌ای عرب، قبیله‌ای پرستی و نژادپرستی و قوم‌پرستی است، نه این که عرب غیر عرب را قبول ندارد، این قبیله آن قبیله را قبول ندارد، این تیره این قبیله آن تیره دیگر قبیله را قبول ندارد این‌طور استکبار و خشونت و یک طور فاشیزم نژادپرستانه است. همه جا این بوده، ‌ایران هم همین‌طور بوده است. ما ایرانی هستیم، آن یکی عرب است هرکسی هر قومیتی دارد بگوید من مرکز عالم هستم بقیه قومیت‌ها و نژادها آدم نیستند! خب پیامبر(ص) با این منطق درافتاده است. حالا مکه و مدینه همیشه رقیب و دشمن بودند اصلاً کاری به هم نداشتند. داخل مدینه دوتا قبیله اوس و خزرج هستند که همیشه با هم درگیری داشتند. پیامبر(ص) نه تنها اوس و خزرج و قبایل داخل مدینه را برادر متحد کرده حالا بین مکه و مدینه دارد صلح و وحدت ایجاد می‌کند. پیامبر(ص)، پیامبر صلح و وحدت و آشتی بود. مدام همه را با هم متحد می‌کرد، ‌جنگ‌ها بر ایشان تحمیل شد. همه جنگ‌ها در تاریخ انبیاء و اهل بیت تحمیلی است. بعد آنجا ایشان می‌گویند که هر مهاجر با یکی از انصار، هر مکی با یک مدنی، یکی از مدینه همدیگر را در آغوش بگیرید از این به بعد با هم برادر هستید. برادر هم نه این که فقط به هم بگویند برادر. برادر فلان! بعد کلاه همدیگر را هم گاهی در یک معامله برمی‌داریم! برادر، چه طور برادری؟ برادری که می‌گویند «إنّما المؤمنون الاخوه» مؤمنین با هم برادر و خواهر هستند یعنی اموال‌تان را باید با هم تقسیم کنید نه این که کلاه هم را برندارید اموال‌تان را باید تقسیم کنید. ببینید مؤمنین مدینه،‌ اگر طرف دوتا خانه داشت یکی‌اش را به آن‌ها داد اگر دوتا اتاق داشت یک اتاقش را به او داد، اگر دوتا اسب یا دوتا شتر داشت یکی‌اش را به او داد غذایشان را با هم نصف کردند این‌طوری برادر شدند. بعد گفت هر مدینه با یک مکی، مهاجر با یک انصار، همدیگر را در آغوش بگیرید پیمان برادری ببندید بعد خودشان با چه کسی پیمان بستند؟ با علی. هر دویشان مهاجرند، از مکه آمدند. این‌جا که مهاجر و انصار نیست، دوتایی‌شان با هم از مکه آمدند، پیامبر(ص) علی را در آغوش می‌گیرند و می‌گویند من هم با تو پیمان برادری می‌بندم. خب این علی است. امام هادی(ع) در زیارت غدیریه به بعضی از این‌ها اشاره می‌کند. در منابع برادران اهل سنت هم هست. ببینید جناب احمد بن حنبل که از بزرگترین محدثان اهل سنت است و ایشان رهبر یکی از چهار مذهب اهل سنت است اتفاقاً این سنی‌های عربستان حنبلی‌اند و پیروان ایشان هستند. ایشان می‌گوید هیچ حادثه مهمی در صدر اسلام و زمان پیامبر اتفاق نیفتاده الا این که علی در مرکز آن ماجراست و اگر علی نبود ماجرا طور دیگری پیش می‌رفت. احمدبن حنبل می‌گوید بین همه اصحاب پیامبر(ص) هیچ کس به اندازه علی در مورد او از پیامبر اکرم(ص) تجلیل و تعریف نشده و این همه فضیلت و فضائل صحیح در مورد او در روایات وارد نشده است حتی از زبان مخالفین خود که گاهی مجبور به اعتراف شدند می‌گوید در مورد هیچ یک از اصحاب ما این همه تقدیر و تعریف که در مورد علی است ما نداریم. احمد بن حنبل می‌گوید علی را با هیچ یک از اصحاب پیامبر نمی‌شود مقایسه کرد. علی از همه اصحاب پیامبر(ص) در چشم پیامبر(ص) سر و برتر بود. ابن عباس که شیعه و سنی او را قبول دارند به عنوان محدث بزرگ و مفسّر بزرگ قرآن، که خودش می‌گوید من شاگرد علی هستم هرچه علی در مورد قرآن بگوید و دیگران بگویند معیار، حرف علی است. بعد در منابع اهل سنت می‌گویند که چهار ویژگی در علی است که در هیج کس دیگر نیست نخستین کسی بود که با رسول‌الله نماز خوانده است. حضرت امیر(ع) فرمودند: «إنی سجد علی الارض» من نخستین کسی هست که در محضر خدای نادیدنی نه در جلوی بت، سجده کردم و پیشانی بر خاک گذاشتم پیش از من فقط پیامبر بود. بعد بزرگان و روات اهل سنت می‌گویند که علی کسی است که در تمام عمر خود یک بار هم بت نپرسیده است اصحاب پیامبر تقریباً همه یک سابقه این چنینی دارند. چون علی هنوز قبل از بلوغ مسلمان شده است در دامان پیامبر بزرگ شده است. حضرت امیر(ع) می‌گوید آیه‌ای بر پیامبر نازل شد الا این که من دقیقاً می‌دانم کی و کجا و در چه شرایط و موقعیتی بود و کجا بودیم و چه حالی به پیامبر دست داد و بعد آیه‌ای نبود که پیامبر در مورد نزول آن شخصاً به من توضیح می‌داد که معنای این آیه چیست و شآن چیست و من این‌ها را یادداشت می‌کردم. این که شنیدید می‌گویند قرآن علی مصحف علی، بعضی‌ها می‌گویند آن خلاف، خلاف این قرآن است، نه، آیات همین‌هاست این قرآن را هم امیرالمؤمنین(ع) تأیید کردند و فرمودند این کلام خداست یک تفاوتی که داشت این بود که حضرت امیر(ع) در آن مصحف می‌فرمودند من در ذیل هر آیه من نوشته بودم که در چه شرایطی این آیه به پیامبر نازل شد کی بود؟ ترتیب نزول، آیات به ترتیب نزول بود و این که پیامبر در مورد هر آیه چه فرمودند. منتهی چون ممنوع شد در روایات هست که حضرت امیر(ع) آن را نسل به نسل به فرزندان خود سپردند و امروز در اختیار امام زمان(عج) است. اما این قرآن همان قرآن است منتهی آن قران این نکته را داشته است. منتهی این در منابع اهل سنت می‌گوید این قرآن که در زمان عثمان خلیفه سوم جمع‌آوری شد و حضرت امیر(ع) تأیید کردند و فرمودند این‌ها کلام خداست و قرآن است و می‌دانید پس از پیامبر(ص) همان وقتی که داشت قضایای سقیفه پیش می‌آمد در جهت عکس آنچه که پیامبر(ص) در غدیر گفته بودند همان‌جا حضرت امیر(ع) از خانه بیرون نیامد. آمدند به ایشان گفتند شما پیامبر را دفن کردید آمدید در خانه نشستید بیرون خبرهاست دارد خلاصه یک مسئله قدرت بعدی دارد مدیریت بشود یا می‌گویند دارد کودتا می‌شود شما در خانه نشستی؟ حضرت امیر(ع) فرمود من سوگند خوردم که تا قرآن را جمع‌آوری نکردم و مطمئن نشده باشم عبا بر دوش نمی‌اندازم و از خانه بیرون نمی‌آیم. هر کاری می‌خواهند بکنند آن بلایی که بر سر تورات و انجیل آمد اجازه نمی‌دهیم بر سر قرآن بیاید و پیامبر(ص) من را مأمور این کار کردند. فرمودند پیامبر(ص) در آخرین لحظه که در آغوش من بودند در آن لحظات گفتند ای علی، پس از من تویی یعنی مسئول اصلی حفظ دین تویی، خلافت هم حق توست اما امام، مثل کعبه است. کعبه سراغ مردم نمی‌رود مردم باید سراغ کعبه بیایند. اگر بر سر خلافت و رهبری پس از من اختلاف شد که قطعاً می‌شود، فرمودند اختلاف که شد اجازه نده به درگیری و جنگ داخلی منجر بشود. حق با توست اما تو کعبه‌ای باید دور تو بیایند یعنی باید زمینه پیدا شود که بیست و چند سال بعد پیدا شد که این در این بیست و چند سال فاصله‌ها از اسلام گرفته شد و انحرافات هم اعتقادی، تحریف دین و مواردی، ‌عمدی و غیر عمدی، هم دستکاری، حتی در بعضی عبادات چه رسد به مسائل سیاسی، اقتصادی، توجیه بعضی از مفاسد و مسائل. این‌ها را هم امام هادی(ع) در این زیارت غدیریه می‌فرماید. که بعد می‌گویند ایشان آمد و آن مسائل شد که حالا مسائل بعد از پیامبر است که جزئیات آن را وارد نمی‌شوم.

امام هادی(ع) به این موضوع هم در زیارتنامه اشاره می‌کنند. ابن‌عباس می‌گوید که چند ویژگی داشت نخستین کسی بود که با رسول‌الله نماز گزارد. 2) نبرد و عملیاتی نبود که پرچم اصلی جبهه توحید را پیامبر(ص) به علی نسپارد. همیشه پرچمدار اصلی سپاه علی بود. و 3) هرجا دیگران اوضاع خراب می‌شد و خطر جدی بود شهادت و اسارت قطعی بود احتمال شکست خیلی نزدیک بود همه می‌ترسیدند ابن عباس می‌گوید وقتی همه در شرایط سخت جنگ و عملیات‌ها می‌ترسیدند کسی ک نمی‌گریخت و پشت به دشمن نمی‌کرد علی بود بقیه در جنگ‌های مختلف، ابن‌عباس می‌گوید مکرر کسانی را می‌شناسم که گاهی فرار می‌کردند و عقب‌نشینی می‌کردند او تنها کسی بود که وقتی دیگران می‌گریختند او می‌ایستاد و تنها کسی است که با اجازه خود پیامبر، پیامبر را غسل داد و در گور نهاد علی بود. این‌هایی که می‌گویم همه از منابع اهل سنت است که از من کتب و صفحات آن را این‌جا دارم نمی‌خواهم وقت شما را بگیرم.

می‌گویند پیامبر(ص) با هیچ کس اندازه علی(ع) صمیمی نبود. زید بن ثابت که از یک جهتی پسرخاله پیامبر می‌شد، ایشان به امیرالمؤمنین می‌گوید «أنتّ من رسول الله بالمکان الذی لا یعدله احد» می‌گوید من شاهد هستم که موقعیت شما پیش پیامبر(ص) استثنایی و بی‌نظیر بود هیچ کس برای پیامبر(ص) هم‌ردیف تو نبود. این را من شاهد هستم که هرجا بحثی بود اول علی بود. هر وقت اسم تو پیش پیامبر(ص) برده می‌شد چهره پیامبر(ص) شاد می‌شد نام تو به پیامبر شادی و آرامش می‌داد. غم تو را که پیامبر می‌دید غمگین می‌شد و بعد هم که ازدواج ع لی و فاطمه شد این روابط خیلی نزدیک‌تر شد و یکخانه و همخانه شدند. باز در منابع اهل سنت می‌گوید که اگر می‌خواهید بفهمید علی(ع) پیش پیامبر(ص) چه شأنی دارد به خیلی چیزها نگاه کنید یکی‌اش همین بود که خانه همسایه خودش، نزدیک‌ترین خانه به خانه خودش را خانه فاطمه و علی گذاشت. و وقتی که بعضی از خانه‌های دیگر داخل مسجدالنبی پنجره باز کرده بودند که پنجره را باز کنند پیامبر را ببینند، فرمان آمد که همه پنجره‌ها را ببندند فقط پنجره خانه علی و فاطمه باز باشد. علی را برادر خود خواند. می‌گوید وقتی پیامبر سخنرانی می‌کردند و جمعیت بیشتر بود آن موقع که بلندگو نبود که صدا بفرستد، می‌گوید یکی باید با فاصله 70- 80 متری می‌ایستاد برای جمعیت می‌خواند. می‌گوید پیامبر(ع) علی را مأمور این کار کرده بودند که این درست می‌فهمد من چه می‌گویم و درست منتقل می‌کند. یک وقت من چیزی نگویم یک کلمه آن را عوض کند. در واقع رابط و سخنگوی پیامبر(ص) علی بود. می‌گوید گاهی یک شرایطی پیش می‌آمد که پیامبر(ص) ناراحت بودند یا از یک چیزی عصبانی بودند. مسائل شخصی نه، چون روایت داریم که پیامبر(ص) هرگز سر مسائل شخصی عصابنی نشده، بلکه بر مسائل دین خدا و توحید و عدالت چرا، گاهی عصبانی می‌شد. وقتی پیامبر(ص) عصبانی می‌شد سرش را پایین می‌انداخت و لبخندی که همیشه بر چهره‌شان بود آن لبخند محو می‌شد و ما حریم نگه می‌داشتیم و جلو نمی‌رفتیم نه این که از پیامبر بترسیم که یک وقت یک چیزی بگوید، نه، بلکه حریم پیامبر(ص) طوری بود که خودمان شرم می‌کردیم جلو نمی‌رفتیم تنها کسی که در این شرایط پیش پیامبر برود و مثل وقت‌های دیگر با ایشان صحبت کند کنار ایشان بنشیند و پیامبر(ص) کاملاً او را می‌پذیرفت علی بود. و می‌گوید هر وقت ما به واسطه احتیاج داشتیم که یک کسی یک چیزی را به پیامبر منتقل کند و خودمان چنین چیزی را در خودمان نمی‌دیدیم آن واسطه علی بود از او می‌خواستیم که ایشان واسطه بشود و برود به پیامبر بگوید و مسائل حل شود. تنها کسی که در روایات شیعه و سنی نقل شده که در هیچ عملیات و در هیچ خطری غائب نبود و در خط دوم نمی‌ایستاد و همیشه جلوتر از همه بود علی بود. علی یک نفری یک امّت بود که سرنوشت بسیاری از مقاطع سیاسی و نظامی اسلام در صدر پیامبر را همین یک نفر شخص علی بهم می‌زد و اوضاع را تغییر می‌داد. می‌گوید مثلاً در نخستین جنگ که نخستین پیروزی بود و مسیر تاریخ را تغییر داد یعنی در جنگ بدر که آن‌ها به مدینه حمله کردند در منابع و روایات اهل سنت هست که می‌گوید در این جنگ بیش از 70 نفر از سران و بزرگان و رهبران جبهه شرک در عملیات و جنگ بدر کشته شدند که از این 70 نفر 20 نفرشان مستقیم یا با ضربه علی کشته شدند یا به کمک علی! دقت می‌کنید؟ یعنی نزدیک به یک سوم رهبران دشمن، علی نقش داشت و این مدیریت و تاکتیک‌های امیرالمؤمنین(ع) و نحوه جنگیدن و شجاعت دادن به نیروها این سرنوشت جنگ را تغییر داد. و جالب است شما در دعای ندبه هم دیدید و در همین زیارت امیرالمؤمنین هست که امام هادی(ع) دارند که همان جنگ بدر و احد باعث شد که دشمنی‌ها بعد از پیامبرسر باز کرد. چون یک عده‌ای که قبلاً جزو مشرکین بودند و رهبران و بزرگان‌شان به دست علی در بدر و احد کشته شده بودند بعداً خود این‌ها مسلمان شدند و جزو اصحاب پیامبر شدند بعد از پیامبر همین‌ها سران قبایل به اسم اصحاب هم بعضی‌هایشان بودند در روایت حضرت امیر(ع) من که می‌دانم به اسم اسلام با من حرف می‌زنید ولی دارید انتقام پدران مشرک‌تان را از من می‌گیرید، رهبران شما به دست من کشته شدند. دارید انتقام می‌گیرید. صفین، انتقام بدر است که از علی می‌گیرند. کربلا هم انتقام بدر است که از حسین می‌گیرند چنان که خود یزید نقل شده که «لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا» کاش پدران من که در جنگ بدر به دست علی کشته شدند کاش بودند می‌دیدند که چطور سر بچه پیامبر، فرزند علی را جلوی پایم هست و دارم با آن بازی می‌کنم کاش پدرانم می‌دیدند که من انتقام بدر را گرفتم! امام هادی می‌فرمایند اسم آن را عوض کردند ولی این همان خط، و همان درگیری است. شما الآن ببینید یک عده در زمان ما، به اسم این که ما اصل امام و قانون اساسی قبول داریم ولی بعد از امام(ره) شروع به ضربه زدن به آن مبانی می‌کنند. خیلی از این‌ها همان‌هایی بودند که قبلش مستقیم با خود امام درگیر بودند. یا ان‌قلت می‌کردند. همین جنگی که الآن در منطقه سوریه و عراق و یمن هست این ادامه همان جنگ 8 ساله ماست این همان است. آن‌هایی که آن طرف جبهه هستند همان‌ها هستند این‌ها هم که این طرف هستند همین‌ها هستند آن موقع جنگ در ایران بود به ایران حمله کردند حالا در کل منطقه منتشر شده است آن‌ها همین‌ها هستند ا سم و شعارها و بهانه‌های آن را عوض می‌کنند. دقت کنید، امام هادی(ع) می‌فرماید این کربلا ادامه صفین بود،‌ ادامه بدر بود. آن موقع این‌ها آن طرف جبهه بودند پرچم شرک دست‌شان بود حالا این طرف خندق آمدند و جزء مسلمین، پرچم اسلام دست‌شان گرفتند ولی این‌ها همان‌ها هستند یعنی خط همان خط است این ادامه آن کینه است. می‌گوید در جنگ احد هم اگر علی نبود، خطر شهادت پیامبر بود همه فرار کردند علی و دو – سه نفر اطراف پیامبر ایستادند یکی هم ابودُجّانه بود که شهید شد. علی ایستاد و 90 زخم برداشت. وقتی که بعد از جنگ حضرت زهرا(س) رفتند که پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) را مداوا می‌کردند نقل شده 90 جای امیرالمؤمنین ضربه خورده بود و خونریزی داشت ولی عقب نرفت فرار نکرد و پیامبر را رها نکرد. سرنوشت آن نبرد... مقاومت ولو یک نفری و تنها، اصلاً به جمعیت نگاه نکنید. حضرت امیر(ع) می‌گوید نه به تعداد زیادی که به من رو می‌آورند مرا امیدوار می‌کند نه تعداد کسانی که به من پشت کنند من را مأیوس می‌کند. حضرت امیر(ع) می‌گوید من آدم‌ها را نمی‌شمارم که چند نفر من را قبول دارند یا ندارند من نگاه می‌کنم وظیفه‌ام چیست؟ در مسیر حق هستم؟ ولو تنها بمانم همه‌تان هم بروید من هستم. علی(ع) فرمود به خدا سوگند اگر تمام عرب در برابر من بایستند «مَسْتَوحَشْتُ» من وحشت نمی‌کنم. اصلاً برای من عدد مهم نیست کمیّت برای من مهم نیست بلکه کیفیت مهم است که چه در مسیری هست؟ مسیر درست هست ما هستیم. شک نمی‌کنیم. فرمودند «أنْذُر آرید» از لحظه‌ای که به من ارائه شد و توحید را پیامبر اکرم به من آموخت «ما شَکَکْتُ» هرگز دیگر شک نکردم. فرمود برای من طوری مسائل روشن است که اگر همه این پرده‌هایی که جلوی چشم‌مان هست باطن عالم را نمی‌بینید همه این پرده‌ها کنار برود «مَزْدَتُ یقینا» یقین من اضافه نمی‌شود یعنی برای من همه چیز میل دو دوتا چهارتاست. نه می‌ترسم نه مأیوس می‌شوم نه احساس تنهایی می‌کنم نه پشیمان می‌شوم. باز در منابع اهل سنت هست که در خندق هم همین‌طور، جنگ احزاب و خندق،‌علی یک ضربه زده، او یک جوانی است که در برابر غول عرب یک ضربه زده، قهرمان قهرمانان. عمرو الله بن عبدوَد جهان پهلوانان عرب بود که طوری نقل شده وقتی آمد مدینه محاصره است هفته‌ها و ماه‌ها محاصره اقتصادی بوده و محاصره کامل نظامی است حالا او آمده این‌ها به پیشنهاد سلمان فارسی خندقی کَندند که می‌گوید ما در ایران وقتی نیروهایمان کم باشد و مورد هجوم هستیم ما کانال و خندق می‌کَنیم. پیامبر(ص) فرمودند این شیوه خوب است همین روشی که سلمان می‌گوید که ایرانی‌ها انجام می‌دهند همین روش را انجام بدهید و بعد خودشان هم خندق می‌کَندند. در شرایط محاصره بودند وعده پیروزی‌های بزرگ جهانی را دادند. کلنگ زدند جرقه پرید، فرمودند در این جرقه پیروزی بر روم ابرقدرت غرب را دیدم. در این جرقه، پیروزی بر ایران (ابرقدرت شرق) و شاهان دیکتاتوری ساسانی را دیدم. در جرقه آزادی یمن را دیدم. در این جرقه مصر را دیدم. بعد بعضی از مسلمان‌های روشنفکرنما ایستاده بودند همان‌جا که پیامبر(ص) زد، رو کردند به هم گفت،‌ پیامبر 3- 4 روز است هیچی نخورده به سرش زده! از گرسنگی سنگ به شکمش بسته، سه روز است هیچی نخورده ما محاصره هستیم در تحریم و محاصره مطلق هستیم الآن نمی‌دانیم تا دو روز دیگر زنده‌ایم یا نه؟ از طرف دارند هزاران هزار نیرو و کل مشرکین و یهودیان و همه احزاب با هم متحد شدند اصلاً چرا به جنگ خندق، جنگ احزاب می‌گویند؟ چون همه احزاب و جناح‌ها ولو با هم اختلاف داشتند همه با هم متحد شدند که کار را یکسره کنند. گفت تا روز دیگر معلوم نیست ما زنده‌ایم یا نه؟ از گرسنگی داریم می‌میریم این آقا دارد کلنگ می‌زند می‌گوید فتح شرق را دیدیم، فتح غرب را دیدیم، جهان و آینده از آنِ اسلام است و... خیلی گرسنگی به سرش زده! سریع گفتند، این‌ها در روایات آمده، گفتند دیوانه شده! همان محاصره تبدیل به پیروزی اسلام شد. آن وقت آن‌جا می‌گوید وقتی عمرو به وسط میدان آمد مسلمان‌ها را مسخره کرد و گفت بیایید جلو، هیچ کس جرأت نمی‌کرد همه می‌ترسیدند می‌گفتند این هم یک غول بی شاخ و دم است که ما برویم همان لحظه ما را تیکه تیکه می‌کند! بعد شروع کرد به مسخره کردن، همین مسخره‌هایی که الآن در رسانه‌های دشمن می‌کنند همین الآن همین حرف‌ها را می‌زنند. زمان جنگ یادم هست رادیوی بعث صدا می‌گفت مگر نمی‌خواهید به بهشت بروید؟ خب بیایید جلو بروید بهشت! یا این رادیو آمریکا بی.سی.او.ای همین‌ها خط همان خط است، عمرو وسط معرکه آمده می‌گوید بیایید جلو، بعد عمرو می‌گوید مگر شماها نمی‌گویید که خدا هست و بهشت و جهنم هست بعد از این که می‌میرید به بهشت می‌روید؟ خب بیایید به بهشت بروید! ما می‌خواستیم شما را به بهشت بفرستیم! نبود؟ هیچ نمی‌خواهد به بهشت برود؟ هیچ کس نیامد؟ امیرالمؤمنین(ع) بلند شد. پیامبر(ص) فرمودند شما بنشین. بعد فرمودند که کدامیک شما حاضر هستید بروید جلوی این بایستید؟ باز همه به هم نگاه کردند ببینند اگر می‌شود یکی زودتر بلند شود که نوبت به این‌ها نرسد. علی دوباره بلند شد. پیامبر(ص) فرمودند بنشین. کسی بلند نشد چون مرگ قطعی بود علی بلند شد، پیامبر(ص) اجازه دادند رفت. رفت و عمرو را زد انداخت. وقتی رفت عمرو گفت کسی نبود توی جوجه را برای من فرستادند؟ و امیرالمؤمنین(ع) او را زد. و شنیدید و مولوی هم آن شعر را دارد که افتاد، حضرت امیر(ع) نشست که ضربه آخر و تیر خلاص و آخر را بزند، او تف انداخت یا فحشی به امیرالمؤمنین داد، همه دیدند که علی به جای این که علی این را بزند و تیر خلاص را به او بزند بلند شد، ایم مجروح افتاده، علی بلند شد. گفتند برای چه نمی‌زنی؟ مدتی گذشت بعد رفت و او را زد. بعداً از ایشان پرسیدند چرا شما معطل کردی؟ فرمودند برای این که آن لحظه‌ای که به من فحش داد یا تف انداخت، ممکن است تصویر این‌طوری بشود که من می‌خواهم از این انتقام شخصی بگیرم یعنی چون به من فحش داد می‌خواهم او را بکشم، یا دیگران چنین تصوری کنند. من خواستم روشن شود و خودم هم، خودم را چک کنم که من دارم برای حق با این می‌جنگم نه این که چون به من توهین کرده، که این دفاع از خودم می‌شود. من می‌خواهم از خود دفاع کنم نه از خودم. لذا چند دقیقه کنار آمدم و بعد که روشن شد من از روی عصبانیت و انتقام شخصی نیست آن‌گاه او را زدم. آن‌جا بود که ابن‌عباس گفت راجع به چه کسی جز علی، پیامبر(ص) گفتند که «ضربت علی» ضربة علی یک ضربه بود اما معادل با عبادت کل جنّ و انس بود. یعنی این‌قدر این ضربه کارآمد و مؤثر بود. اصلاً سرنوشت جنگ و سرنوشت اسلام را عوض کرد. بعد از این که عمرو کشته شد ورق برگشت. این طرفی‌ها همه هلهله و تکبیر و روحیه پیدا کردند و آن طرف هم ترسیدند و گفتند یک جوانی این‌جا آمده و حساب این را رسید و... همه این‌ها از جمله در این زیارت امام هادی(ع) اشاره می‌شود یا در جنگ امپراطوری روم (تبوک) پیامبر آن تعبیر را در مورد چه کسی جز علی به کار بردند؟ امام هادی(ع) می‌فرمایند در مورد چه کسی گفت که من موسی هستم و علی هارون من. علی هارون من است برادر موسی، و وصیّ موسی و خلیفه موسی، من موسی و علی هارون من است با این تفاوت که پس از من دیگر پیام‌آوری نخواهد آمد و آخرین پیامبر هستم. چون آنچه که لازم بود خداوند با بشر بگوید گفت، از طریق انبیاء قبل و از طریق من، همه چیز را گفت، گفتنی‌ها گفته شد از این به بعد با این تعالیم، با کمک عقل و تجربه و اخلاق بروید و زندگی فردی و جمعی‌تان را سامان بدهید.

خب مجدداً عید سعید غدیر را تبریک عرض می‌کنیم و خواستم اجمالاً توجهی داده باشم به این زیارت غدیریة امام هادی(ع) که هم نشان می‌دهد منظر و زاویه نگاه امام هادی(ع) چیست و هم بخشی از فضیلت‌های علی‌بن‌ابیطالب(ع) را به ما یادآوری می‌کند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha